زنـــدگــــــــی

 گــــاهـــی عکســـی را مـــی ســـوزانیــــم


گـــاهـــی عکســـی مـــا را مـــی ســـوزانـــد
گـــاهـــی بـــا دیـــدن یــک عکـــس ســـاعــت هـــا گــریـــه مـــی کنیـــم
گــــاهــی هـــم ســـالهـــا بــا یـــک عکـــس زنـــدگــی مـــی کنیـــم

و ایــــن یعــنی
 زنـــدگــــــــی

.

.

.

همیشه با خدا باش         www.ma3ta.com

.

.

.

شبی با بید می‌رقصم، شبی با باد می‌جنگم

 

که چون شب‌بو به وقت صبح، من بسیار دلتنگم


مرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد

و الّا من چو می‌با مست و هشیار یکرنگم


شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم

همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم


اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست

که من گریانده‌ام یک عمر دنیا را به آهنگم


به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق است

فراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم


“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”

همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم

.

.

 



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 23:2 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

دوستی رو از زنبور یاد نگرفتم

 به نام خدا

یه روز یه عزیزی میگفت: دوستی رو از زنبور یاد نگرفتم
که وقتی از گل جدا میشه میره سراغ یه گل دیگه،
دوستی رو از ماهی یاد گرفتم که وقتی از آب جدا میشه میمیره،
چند ساعتی رفتم توی فکر دوستی،زنبور،ماهی،....
ما دوستی رو از کی یاد گرفتیم؟
از آدمهایی که این روزها از گلی جدا نشده میرن سراغ گل دیگه؟
یا از آدمهای ماهی نما؟؟؟
دلمون و دریا می کنیم واسه دوستایی که فکر می کنیم برامون می میرند
غافل از اینکه این روزها همه درسهای بازیگری رو از بهرند
وباز یه کلاه بزرگتر از قبلی ها میره روی سرمون
و سرمون رو از سنگینی این همه کلاه نمی تونیم بلند کنیم
و هر کسی ما رو میبینه دلش میسوزه که توی اینهمه گرگ چه آدم سر به زیری!!!
واقعا ایول داره!!! بابا سرتو بگیر بالا ببین دوروبرت چی میگذره....
ما که اصلا نفهمیدیم این دوستی که میگن چیه!؟!
از کجا میشه خرید! اصلا گیر میاد؟
بعضیا میگن کمیاب شده، حتی توی ناصر خسرو هم نمیشه پیداش کرد!!!
ولی من پیداش میکنم،
به همه ثابت میکنم که دوستی هنوز هست،
من احساسش می کنم،

احساس زبان روحه و روح که اشتباه نمیکنه،می کنه؟؟؟؟؟

 



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:59 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

دریای نگاهت آرام بود

 هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ،

که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند .

و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم .

از دارایی ، از آبرو ، از هستی . انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست .

 هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما .

 و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن .

و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .

هنر نبودن دیگری 

 

 

 

تورا دختر خانوم می‌نامند مضمونی که جذابیتش نفس‌گیر است…

دنیای دخترانه تو نه با شمع و عروسک معنا پیدا می‌کند و نه با اشک و افسون.

اما تمام این‌ها را هم در برمی‌گیرد…

تو نه ضعیفی و نه ناتوان، چرا که خداوند تو را بدون خشونت و زورِ بازو می‌پسندد.

اشک ریختن قدرت تو نیست، قدرت روح توست . 

 

 

 

 


دراز می کشم
روبروی آسمان
با سرانگشت خیالم می کشم
ستاره ای نیمه جان...

نشسته بر بالینش
آدمکی تنها...
دعا بر لب
در حسرت آمین ها...

آدمک غمگین
چقدر شبیه من
ستاره ای ندارد
میان هفت آسمان...

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

 


دریای نگاهت آرام بود
جذب موج های مهربانیت شدم...

نمی دانستم
در پس آنهمه آرامش
طوفانی نهفته
خشمگین

چنان در هم کوبید
احساسم را
غرق شدم...

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

خسته
شکسته
غمگین

ببین چطور
بازیچه ی جزر و مد احساست شدم...



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:56 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

” این نیز بگذرد ..”

 



همیشه در سختی ها به خودم می گفتم

” این نیز بگذرد ..”

هنوز هم می گویم ..

اما حال می دانم آنچه می گذرد عمرِ من است ، نه سختی ها

 

 

 

 


سلام حال شما چطوره خوب هستید چه خبر؟

اینها شده كلماتی كه با هر بار دیدین همدیگر به كار می بریم

ولی نمی دانی چه عشق عظیمی پشت تك تك این كلماتی است كه من می گویم

نمی فهمم در چشمانت چه می گذرد

جرات عمیق شدن در چشممانت را ندارم

می ترسم

اری می ترسم در ان چیزی جز عشق ببینم

نمی دانم تو در چشمان من عشق را دیده ای یعنی این عشق سراسر در چشمانم هویدا است

نمی خواهم برایم عادی شوی

نمی خواهم برایت عادی شوم

نمی دانم به كجا میرویم به كجا میرسیم

من تو را از ان خود میدانم

و اگر روزی بیایی و خبری داشته باشی

بگویی عشق را یافتی من چطور ویران شدنم را پنهان كنم

و انوقت ....

نمی دانم كجا اوار خواهم شد ولی میدانم دیگر چیزی از من باقی نخواهد ماند

و جایی برای مرمت نمی ماند

كاش می توانستم به همین سادگی

كه كلمات روی برگه می ایند به تو بگویم دوستت دارم خیلی زیاد..

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 



دلم گرفته است هم از تو هم از خودم میدانی چرا؟

برای اینکه دراولین فرصت به دنبال دیگری میرویم

 وهمدیگر را جایگزین می کنیم این عشق است  یا    هوس

اصلا آیا دلی مانده که به عشق پایبند باشیم

چرا نمیخواهیم عشق را در واقعیت حضورش ببینیم

 چرا حرف دلمان را نمیزنیم ومیخواهیم همه بدانند که چه در دل داریم

 و دراخر نمیدانیم چراحرفهای ما به جای دهان ازچشم برون می آید؟

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:54 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

فریــــــــــــــــــــــــــــــاد

 مگر خودت نگفتی خداحافظ؟


پس چرا وقتی گفتم"به سلامت" نگاهت تلخ شد؟

برو به سلامت

دیگر هم سراغم را نگیر!

خسته تر از آنم که بر سر راهت بنشینم

و دلیل رفتنت را جویاشوم...

 

 

 

 

می ترسم از اینكه

روزی

یك جایی

من و تو

خیلی دور از هم

شب و روز در آغوش یك غریبه

بی قرار هم باشیم ...

و بعد از هر بار هم آغوشی به یاد

آغوش هم بیصدا گریه كنیم !

 

 

 

میدونی خدا

تو دنیات

گاهی اوقات آدما به جایی می رسن که دلشون می خواد

داد بزنن و بگن

"بسه دیگه نمی کشم"

میدونی من به اونجا رسیدم

صدای خورد شدنم رو حس می کنم

اما عرضه ی فریــــــــــــــــــــــــــــــاد زدن ندارم

شاید اگه داد بزنم سریع بیای

ولی مثل آدمی شدم که می خواد داد بزنه و انگار

یکی جلو دهنش رو گرفته

واست نوشتم چون نتونستم داد بزنم

حس بدی دارم

تنهایی شکستن با وجود اینکه بدونی

چند نفر دوست دارن خیلی بده

اینکه فقط به خاطر اونا تحمل کنی

و بازم مثل همیشه در جواب سوالاشون بگی

خیلی خوبم و بزنی زیر خنده

تو دنیات ماسک زندگیت بهم چسبیده خدا


 



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:53 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

نگاه و نـگــــــــــاه...

 اندوه که از حد بگذرد


جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مزمن !

دیگر مهم نیست..
 
بودن یا نبودن ؛

دوست داشتن یا نـداشتن ...

آنچه اهمیت دارد
 
کشداری رخوتناک از حسی است...

که دیگر تـو را به واکنش نمی‌کشاند!

در آن لحظه فقط در سکوت غـرق می شوی
 
و نگاه می‌کنی و نگاه و نـگــــــــــاه...

 

 

 

 

میشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم

میشه ببندی بالمو آخه شکسته بالم

میفهمی چی میگم بهت میبینی

میشه بذارم پیش تو چند روزی زندگیمو

میشه بشینی پیشمو ی شعر برام بخونی

امشب یکم تنها شدم میشه پیشم بمونی

انگار ی بغضی تو گلوم داره شکسته میشم

اینجوری که پلکای تو هی باز و بسته میشه

میشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم

میشه ببندی بالمو آخه شکسته بالم ....

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

امشب آسمانم تاب کشیدن ابرها را ندارد

کاش ابرها ببارند

شاید آسمانم نفسی تازه کند

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

 

وقتی در اتاقم تنها صدای...

تیک‌تاک ساعت را می‌شنوم...

و سکوت را...

آن‌وقت است که می‌فهمم...

این تو نیستی...

خیال توست...!

 

 

 

 


یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر...

همین که دستت رو آروم بگیره.....

یه فشار کوچیک بده.....

این یعنی من هستم تا آخرش.....

همین کافیه....! 



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:52 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

حالم خوب است..

 قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت را ؛


این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق

 

 

 

 


وقتی سرفه ام میگیرد همه با لیوانی آب به سراغم می آیند...

اما وقتی دلم میگیرد..
 بیخیال بگذریم...

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

 

پایانی برای قصه ها نیست،

نه بره ها گرگ میشوند نه گرگها سیر!

خسته ام از جنس قلابی آدمها...

دار میزنم خاطرات کسی را که مرا دور زده،

حالم خوب است...

اما گذشته ام درد میکند!! 



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:51 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

حرف دلت را بگو....

 مغرورانه اشك ریختیم چه مغرورانه سكوت كردیم


چه مغرورانه التماس كردیم چه مغرورانه از هم گریختیم

غرور هدیه شیطان بود و عشق هدیه خداوند

هدیه شیطان را به هم تقدیم كردیم

هدیه خداوند را از هم پنهان كردیم

 

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

 

 

 



گاه می اندیشم...

چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم

همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران

وخدایی که زلال تر از باران است

 

 

 

 

 

 


نگران چی هستی؟

گاهی  خدا   درها و پنجره ها را قفل میکنه

زیباست اگر فکر کنی بیرون طوفانه

و

خدا


میخواد از تو محافظت کنه

پس بخند

وقتی سکوت خدا را در برابر عبادتت دیدی،

نگو خدا با من قهر است.

او به تمام کائنات فرمان سکوت داده،

تا حرف دل تو را بشنود.

پس حرف دلت را بگو....

 

 

 

 

 



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:49 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

"زندگی"

 من آن بازیچه ای هستم


که میرقصم به هر سازت

تو میخندی به کبر آخر به این چشمان گریانم

خدایی ناخدایی

هرچه هستی غافلی یارب

که من آن کشتی بشکسته ای در کام طوفانم

توئی قادر توئی مطلق

نسوزان خشک و تر باهم

که من فریاد نسلی

عاصی و قومی

پریشانم 

 

 

 

 


زندگی

"زندگی" بـه من آموخـت . . .

آدمها نـه " دروغ " می گویند

نه زیر " حرفشان " می زنند .

اگر " چیزی " می گویند . . .

صرفا " احساسشان " درهمان لحظه سـت

نبـایـد رویش " حساب " کرد 



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:47 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

بهش بگید ........

 اینجا یکی منتظره عبوره شه




بهش بگید اینجا یکی دیوونه ی غرورشه



بهش بگید اگه نیاد یه نفر اینجا میمیره



بهش بگید یکی داره از دوریش اتیش میگیره
بگید از اون روزی که رفت پرنده ای نمیخونه



بهش بگید بی معرفت میذاشتی عکسات بمونه
میذاشتی چتر زندگیم یه خورده بارونی بشه



توو حسرت روزای خوش گذاشتی قربونی بشه



بهش بگید که چشمامو برنمیدارم از حیات
بهش بگید اینجا یکی میمیره واسه اون صدا



کاش میدونست دنیا برام بدون اون یه زندونه
از روزی که رفته شدم مثل یه دیوونه

 

.

.

.

.

.

 

 

 

.

.

.

.

.

.

 

..................



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:45 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

خدارو چه دیـــــــدی

 نمیخواهم یادم در قلبت روشن باشد بعد خاموش


نمیخواهم بگویی که دوستم داری بعد بروی ،

نمیخواهم این حرفهای پوچ را برایم بزنی...

بودنت را میخواهم ، این که باشی ، اینکه همیشه مال خودم باشی ،

نه اینکه رهگذری باشی و مدتی در قلبم باشی مرا به خودت وابسته کنی

و بعد مثل یک بازیچه کهنه رهایم کنی

گفتم که قلبم مال تو است ، نگفتم که هر کاری دوست داری با آن کن!

 

 

Aksup.ir | عکس آپ | آپلود رایگان | آپلود عکس | آپلود آهنگ

 

 

هــيچ ميدانســتي

زيــباترين عــاشــقانــه اي کــه برايــم گفــتي

وقــتي بــود که

اسمــم را بــا “مــيــم” به انــتها رساندي . . . ♥

 

 

Aksup.ir | عکس آپ | آپلود رایگان | آپلود عکس | آپلود آهنگ

 

 

 

    خدارو چه دیـــــــدی شاید با تو باشـــــــم 

شاید با نگاهـــــــت از این غم رها شـــــــم 

خدارو چه دیـــــــدی شاید غصه رد شـــــــد 

دلم راهو رســـــــم این عشقو بلد شـــــــد 

هنوز بـــــــی قرارم به یاده نگاهت نشـــــــستم تو بارون بازم چشم به راهـــــــت 

هنوز بـــــــی قرارم به یاده نگاهت نشـــــــستم تو بارون بازم چشم به راهـــــــت 

خدارو چی دیـــــــدی تو شاید بـــــــمونی 

خدارو چی دیدی شـــــــاید غصه هامو تو چشمام بخونـــــــی 

خدارو چه دیدی شاید دل سپـــــــردی 

شاید عشقهمونو تو از یاد نبرـــــــدی 

هنوز بی قرارم به یاده نگاهت نشـــــــستم 

تو بارون بازم چـــــــشم براهـــــــت هنوز بـــــــی قرارم به یاده نگاهت نـــــــشستم تو بارون بازم چـــــــشم براهـــــــت



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:44 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

دلم تنگ شده

 گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...

میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...

اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!

اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی...

 

 

 

Aksup.ir | عکس آپ | آپلود رایگان | آپلود عکس | آپلود آهنگ



دلم تنگ شده

براي وقتي كه مي گفتي :دلم واست تنگ شده

دلم تنگه..

براي بودنت

شايدم لبخند خودم

دلم براي همه چيز تنگ شده جز

نبودنت !



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:43 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

یعنی میشه .....!! ♥ arezoo ♥

 یعنی میشه که ما دو تا یه روزی به هم برسیم؟


مهم فقط رسیدنه ، حتی اگه کم برسیم

 یعنی میشه خوشی بیاد دور ما توری بکشه؟

به آرزوهاش برسه هر کی که دوری بکشه؟

 یعنی میشه شب بشینم دست روی موهات بکشم؟

کاشکی بدونم چقـَدَرباید مکافات بکشم

 یعنی میشه که شونه هات فقط پناه من باشه؟

چرا تا حالا نشده ، شاید گناه من باشه

 یعنی میشه که دستامون با هم مثه یه رشته شه؟

هر کی برای اون یکی درست مثه فرشته شه

 یعنی میشه با هم واسه خوشبختی زحمت بکشیم؟

یه خواب راحت بکنیم ، یه آه راحت بکشیم

 یعنی میشه بازم بگی دیوونتم من ، دیوونت؟

دوباره عاشقم بشه اون دل مثل رودخونت

 
یعنی میشه با هم باشیم من و خدامون و خودت؟

درست مثه تولدم ، درست مثه تولدت

 یعنی میشه که جای من فقط روی چشات باشه؟

تکیه کلام تو بازم ، من میمیرم برات باشه؟

 یعنی میشه فقط یه بار خدا به ما نگا کنه؟

میگی نمیشه ولی من ، همش میگم خدا کنه

 یعنی میشه تو دفترش یه لحظه اسم ما باشه؟

یه چیزی بشکنه فقط  ، اونم طلسم ما باشه

 

 



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:41 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

♥ ℒℴѵℯ ♥

 

می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد

 


 در دایره حضورش تو را به من نشان دهد

 

   می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم

 

   هر وقت دلم هوای تو را کرد

 

   عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند

 

   می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم

 

که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند

 

دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد

 

می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند

 

پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند

 

عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند

 

♥ دوستت دارم نفسم ♥

 

 

  arezoo ♥   

 

 



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:34 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

عاشقانه غمگین

 

باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ، آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛ هیچ نگوید و هیچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگیرد بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را … روزی که دروغ میگوید ، روزی که دیگر دوستم ندارد ، روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد و روزی که عاشق دیگری می شود !



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:33 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

خسته

 

درد می کشم ، درد
هم تلخ است هم ارزان
هم گیراییش بالاست
هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد ناباب نبود ، اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که ماندنی نیست ، همین !



برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, ] [ 22:32 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]
*************

مرجع كد اهنگ


کد ِکج شدَنِ تَصآوير

***