آخرین ایستگاه


دستی نیست ، تا

نگاه خسته ام را نوازشی دهد

اینــــــــــــــــــــــجــــــــا بــــــــــــــــــــــــــاران نمی بارد

فانوسهای شهر ، خاموش و مرده اند

دست های مهربانی ، فقیرتر از من انــــد

نامردمان عشق ندیده

خنجر كشیده اند بر تن برهنه و بی هویتم

دلم می خواهد آنقدر بنویسم

تا نفسهایم تمام شود

آنقدر دفترهای كهنه را سیاه كنم

تا سرم فریاد كنند

می خــــــــــواســـــتم واژه ای پـــــــیـــــــــــدا كنم ، تــــــــــــــــــــــا

دلتنگی كهنه و بی خاصیتم را عرضه كند

ولی

واژه ها باز هم غریبی می كنند

می خواستم كاغذی بیابم ، منت نگذارد

تنش را بدستانم بسپارد ، تا نوازشش دهم

امّا ! اعتمادی نیست

این لحظه های لعنتی

باز هم مرا عذاب می دهند

این دقیقه های بی وفــــا ، بی وجدانترینِ عالم اند

آیا اینـــــــــــــجـــــــــــــــا

آخریــــــــــــــــن ایستگاه عاشــــــــــــقیســـــــــت



برچسب‌ها:
[ جمعه 12 دی 1393برچسب:آخرین ایستگاه, ] [ 5:19 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

او رفته بود


نه شوقی برای ماندن ، نه حسی برای رفتن

نه اشکی برای ریختن ، نه قلبی بـرای تپیدن

نه فکر اینکه تنها میشوم ، نه یاد آنکه فراموش میشوم

بی آنکه روشن باشم ، خاموش شدم ، غنچه هم نبودم ، پرپر شدم

بی آنکه گناهی کرده باشم ، پر از گناه ، یخ بسته ام دیگر ای خدا

تحملش سخت است اما صبر میکنم ، او که دیگر رفته است ، با غمها سر میکنم

شـکسـت بـال مـرا برای پرواز ، سـوزاند دلــم را ، مـن مانـده ام و یـک عالـمه نـیـاز

نه لحظه ای که آرام بمانم ، نه شبی که بی درد بخوابم

نه آن روزی که دوباره او را ببینم ، نه امروزی که دارم از غم رفتنش میمیرم

نه به آن روزی که با دیدنش دنیا لرزید ، نه به امروزی که با رفتنش دنیا دور سرم چرخید

پر از احساس اما بی حس ، لبریز از بی وفایی، خالی از محبت

این همان نیمه گمشده من است

پس یکی بیاید مرا پیدا کند ، یکی بیاید درد دلهای بی جواب مرا پاسخ دهد

یکی بیاید به داد این دل برسد ، اینجا همیشه آفتابی نبوده ، هوای دلم ابری بوده

مینوشتم ، نمیخواند ، اگر نمی رفتم ، نمی ماند ، رفتم و او رفته بود

همـه چیز را شکـسته بـود ، روی دیوار اتاق نوشته بود که خسته بود

دلی را عاشق کنی و بعد خسته شوی ، محال است که به عشق وابسته شوی

با عشق به جنون رسیدم ، همه چیز را به جان خریدم

جانم به درد آمـــد و روحــم در عـــذاب ، لعنــت بر آن احسـاس ناب

که دیگر از آن هیچ نمانده ، هیچکس هنوز آن شعر تلخ مرا نخوانده



برچسب‌ها:
[ جمعه 12 دی 1393برچسب:او رفته بود, ] [ 5:16 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

آه ســـــــــــرد


دلت را سپردی به من و وعده همیشگی دادی

گفتی که با من همیشه چشمه زلال عشق در قلبت میجوشد

گفتی همیشه آرامـی همـیشه بـه امیــد بــودنم زنــده میـمانی

مدتی است که روزها ، سرد گذشته از سردی هوا ، آب چشمه ی عشقت یخ بسته

رگهای قلـبم بی آب است به یـک کویر خشک رسـیدن هـم بهتر از بـاریدن باران است

فصل عشق تو ، رو به خزان است با تو بودن مثل رفتن به سوی یک کلبه ی بی نام و نشان است

بی خیال ، از عشق نگو برایم بهانه ات را بیاور که منتظر شنیدن آنم

تو هنوز کتاب عشق را نخوانده ای و  آمده ای به سراغ صفحه آخرش

هنوز باران عشق را ندیده ای و زیر آسمان آفتابی نشسته ای به انتظار باریدنش

اول بیا و بعد بگو می خواهی بروی تو هنوز نیامده داری میروی

اگر این اسـت امروز تو ، وای به حال فردایت دیگر حوصله ندارم سر کنم با غمهایت

بارها رفتی و خودم آمدم به سراغت ، این بار دگر حتی نمینشینم چشم به راهت

باور اینکه تو از خوبها نیستی برایت بسی دشوار است اما این دست خودت نیست تو همینی

دیدنت حالم را خراب میکند ، زین پس به جای تو با تنهایی قرار میگذارم

اینگونه قلبم با تنهایی روزهایش را فردا میکند

دلت به حالم نسوزد ، اینک این حال من است که سوخته ، چشمهای خیسم

به انتهای جاده ای که تو را در آن ندارد چشم دوخته و می شمارد

ثانیه هایی که از رویاهایم فراری اند

به جای نفس آه میکشم و به جای غم حسرت میخورم ، خاطره هایم را جا میگذارم

و دیگر جای قدمهایت پا نمیگذارم



برچسب‌ها:
[ جمعه 12 دی 1393برچسب:آه ســـــــــــرد, ] [ 5:14 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

هنوزم فراموشت نکرده ام


هنوز هم فراموشت نـکرده ام بـا این که فراموش شده ام

هنوز هم صدایت را می شنوم بـا اینکه صــدایم نـکرده ای

هنوز هم همه جا می بینمت با اینکه به دیدنم نیامده ای

هنوز هم با عشـق تو پا برجـام بـا اینکه خـودت را زیــر پا عــشق دیــگری شــکسـته ای

هنوز هم همان طور مقدس دوست دارم با اینکه زندگی خود را داری به تباهی می کشانی

هنوز هم چشمانی به اشتیاق نگاهت منتظرند با اینکه چشم برچشم دیگری دوخته ای

هنوز هم دلواپس دلنگرانی های توام با اینکه از همه آدمها بریده ای

به هزاران شادی نفروشم غم پنهان  تو را



برچسب‌ها:
[ جمعه 12 دی 1393برچسب:هنوزم فراموشت نکرده ام, ] [ 5:13 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

آخر راه زندگی…

 

ehsasi1

خیابانهای خالی..


پیاده روهای بدون عابر ..


نصف شب ،من و تنهایی



قدم میزنم در شب پاییزی سرد..


نمی دانم به کجا می روم..


گم کرده ام خودم را در این خیابانهای اشنا..


سیگاری روشن میکنم که لحظاتی را با ان سر کنم..


تا که راه نا معلوم من کوتاهتر شود..


با هر پک زدن شاید به اخر راه نزدیک شوم…


به آخر راه زندگی…


برچسب‌ها:
[ جمعه 12 دی 1393برچسب:آخر راه زندگی… , ] [ 4:59 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

876





برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, ] [ 8:8 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

875

دنیا اونقدر کوچیکه که آدم هایی رو که 

ازشون متنفری هر روز می بینی....

ولی اونقدر بزرگه که اونی رو که

 دلتتتتت میخواد رو هیچوقت نمی بینی...



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, ] [ 8:6 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

874



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, ] [ 8:5 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

873



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, ] [ 8:4 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

871



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, ] [ 8:2 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

872



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, ] [ 8:2 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

869



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, ] [ 8:1 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

870



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, ] [ 8:1 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

867



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, ] [ 8:0 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

868





برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, ] [ 8:0 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

866



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, ] [ 7:59 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]
*************

مرجع كد اهنگ


کد ِکج شدَنِ تَصآوير

***