وقتی به تو فکر می کنم

 

وقتی به تو فکر می کنم...عاشقی در من زنده می شود...
در نوشته هایم ...وقتی به اسم تــو می رســم...
لبــانم از عطش نفسهایت بی تابی میکنند...اما وقتی...
به تـــو که میرســم نگاهم پریشان...قلبم به شدت میتپد از عشق...
تو با من چه کرده ای نفسم...که این گونه بیقرار میشوم برایت...



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:وقتی به تو فکر می کنم, ] [ 12:0 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

وقتی سکوت می کنی در نگاهم

 

وقتی سکوت می کنی در نگاهم...و من مات فقط نظاره می کنم تو را...
تو بفهم معنی نگاهم را... دارم جان می کـَنم ...بی نفسهایت...



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:وقتی سکوت می کنی در نگاهم, ] [ 12:0 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

تو دلتنگی را از مرزهای دور کشاندی

 

تو دلتنگی را از مرزهایی دور... کشاندی و مرا وادار کردی...
به دست خویش از کسی که ...
دوستش دارم کنده شوم ...نمی دانستم در آن سوی مرزهای تو ...
دوست داشتن گناه است...عاشقی حرام است بر من...
حق من نیست که اینگونه ...به آتش گناهی که عشق ...
در آن سهمی داشت بسوزم...و تا آخرین دم...طعم عشق را جزبا او نچشم...



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:تو دلتنگی را از مرزهای دور کشاندی, ] [ 11:59 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

گاهی زانو در بغل می گیرم

 

گاهی ...زانو در بغل می گیرم...به عکسهاش نگاه میکنم...
و گاه با خاطره هایش بازی می کنم...
ترسم از اینه...روزی این خاطره ها هم ...مرا فراموش کنند...
اونوقت اوج دلتنگی من...یاد چشمان زیبای توست...
که دیگر نمی توانم نقاشی کنم...نگاه عاشق تو را...که چگونه می نگری مرا...



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:گاهی زانو در بغل می گیرم, ] [ 11:57 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

گله دارم و حسرتی عمیق

 

گله دارم...و حسرتی عمیق از آنکه ... به قلبم خواستن آموخت...
و درد را آویخت بر پوست تن عاشقم ...و با تاولهای دردناک
داغ بی کسی پوشاند ...
دلتنگم برای کسی ...که فرصت اندکی برای خواستنش ...
و برای داشتنش بود ...و عشق را در قلبم فقط حصر خودش کرد و رفت...



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:گله دارم و حسرتی عمیق, ] [ 11:57 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

سیرت



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:سیرت, ] [ 10:57 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

938



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:عشق, ] [ 10:52 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

تقدیم به عشقم=128

و عشق آن لحظه معنا پیدا میکند که 

همدمت اجازه بوسیدن دهد 

و تو با نهایت عشقی که در دل داری 

بوسه بر پیشانی معشوقه ات بزنی !!!!

دلگیر میشوم وقتی فکر میکنم, عاشقانه هایی که برایت می نویسم,
مثل چای هایی هستند که خورده نمیشوند,
یخ می کنند, و باید دور ریخت...!

 

 

نبودنت را با ساعت های شنی اندازه گرفته ام یک صحرا گذشته است.

 

 

آنقدر باورت دارم که اگر بگویی بارانم....
از صدایت خیس میشوم

 

 

 روزگاری خواهد رسید... 

 

همچنان كه در آغوش دیگری خفته ای , به یاد من , ستاره ها را خواهی شمرد  تا آرام شوی... 

 

دلت هوایم را خواهد كرد 

 

به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را... 

 

خنده هایمان را... 

 

اشكهایم را... 

 

حرف هایم را... 

 

در آن لحظه در دلت میگویی : دلتنگت شده ام

 

 

آغوش تو که باشد...
خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست...
تپش های قلبت می شود لالایی کودکانه ام...
کنارم بمان...
میخواهم...
صبح چشمانم...
در نگاه تو... بیدار شوند...

 

 

بیا و.

 

کنارم بمان..

 

 گر تجسم خوشبختی...

 

خوشبختم نمی کند...!

 

 

دلم یک بغل " تو " را می خواهد..

 

دلم می خواهد..برای یک عمر...

 

به یک دو نفره ی دوست داشتنی دعوتم کنی..

 

 تنگ در آغوشم بکشی...آنقدر که نفسم را در نفست پیدا نکنم... 

 

کمی عقبم ببری...به چهره ام خیره شوی...

 

 و بی اختیار...

 

یک لب کشدار از من فرو ببری...

 

 

خوشبختی...

 

تعاریف گوناگون دارد...

 

به تعداد آدم های دنیا...

 

عمر من یکی به خوشبختی قد نمی دهد گل قشنگم...

 

می دانم در انتظار تو فرو می شکند...

 

و تو خوب می دانی که من خوشبختی را نمی خواهم...

 

من تو را می خواهم..

 

گل قشنگم....

 

پس کی می خواهی از سفر برگردی...؟؟

 

 

برای تو...برای تو که مدتهاست...بی آنکه باشی...هر لحظه...با فکرت زندگی کرده ام...

 

ماندن بهانه میخواهد...نوشتن دلیل...بهانه ی من کجایی؟؟

 

میخواهم بمانم...میخواهم بنویسم...

 

بیا...برگرد...

 

چتر ها را باید بست ، زیر باران باید رفت . فكر را ، خاطره را زیر باران باید برد . با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت . دوست را ، زیر باران باید دید . عشق را زیر باران باید جست . زیر باران باید با زن خوابید . زیر باران باید بازی كرد . زیر باران باید چیز نوشت ، نیلوفر كاشت.

 

 

وای باران، باران
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پر مرغان نگاهم را شست.

 

 

چقدر احمقانه هست !!!!
از یک قهوه تلخ انتظار فال شیرین داشتن

 

 

روی یک کاغذ بی خط، حرفای خسته به نوبت
روی سرزمین نامت، حرف ت کرده قیامت
ت مثه تو مثه تردید، ت مثه آخره طاقت
مثه تنهایی مثه تب، مثه آخره خیانت
عزیزم نقطه ته خط، برو با خیال راحت
به تو تقدیم این ترانه، عوض جواب نامت

 

 

روی آن شیشه تبدار تورا"ها" کردم، اسم زیبای تورابانفسم جاکردم، شیشه بدجوردلش ابری وبارانی شد، شیشه رایک شبه تبدیل به دریاکردم، باسرانگشت کشیدم به دلش عکس تورا، عکس زیبای توراسیرتماشا کردم

 

 



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:تقدیم به عشقم, ] [ 6:51 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

تقدیم به عشقم 7

برای ستایش تو
همین کلمات روزمره کافی است ؛
همین که کجا می‌روی؟
دلتنگم,
برای ستایش تو
همین گل و سنگ ریزه کافی است
تا از تو بتی بسازم …

تمام احساس من خلاصه ایست
از مهربانی هایت که هوای عشق تو را دارد
راز نگاه تو را دارد ، مثل چشمه ای زلال در قلبم میجوشد
و در احساس تو جاری میشود …

 

دنــیـــا ادامــــه لــبـخـنـد تــــوســت ..
کــه تــــا آخــــریــــن لـــبــخـنـد مــــن کـــش مــــی آیــــد ؛
تـــو لــب بـــــرمــیــچــیـنــــی
و مـــن ..
جـــایی مـــیـــان آســـمـــان و زمـــیـــن ..
مـعـلق می شــــوم ..

 

 

قلمم آب میشود
از داغیِ
عاشقانه های مکرری
که برایت
می نویسم…

 

 

خیلی شیرینه وقتی تو اس ام اس بازی های شبانه خوابت میبره
صبح بلند میشی میبینی اس ام اس اومده:
قربون عقشم برم که خوابش برده …

 

 

پاهایت را بگذار اینجا…
درست روی قلبم…
ببخش مرا …
چیز دیگری نداشتم که فرش قدومت کنم …
آهسته قدم بردار اینجا…
تارو پود این فرش قرمز پر از گل احساسم است…!

 

 
بعد از گرفتن دستهايت 

 

تمام دنيا را لمس خواهم كرد

 

تا عشق به همه جا سرايت كند

 

 

چــقدر دزدیــدنِ نگــاه ِ تــو
از چشــمان ِ تــو
لــذت بخــش اســت!
گــویــی تیــله ای
از چشــمم بــه دلــم مــی افتــد!
بـــانـــو!
بــا مــردی کــه تیــله هــای
بسیــار دارد،
مــی آیــی؟

 

 

غربت یعنی

 

به دنبال کسی گشتن

 

و همه را شبیه او دیدن 

 

 همه را با او مقایسه کردن

 

و به همه لبخند زدن

 

و پیش همه بغض کردن

 

و باز

 

و همیشه

 

به دنبال او گشتن

 

 

هروقت کم می آورم می گویم: 

 

اصلا مهم نیست ...

 

اما تو

 

تو که خوب میدانی نبودنت چقدر برایم مهم است

 

 

نِگاهِ تــــــو 

 

مــَـرا عاشق تر از پیـــــش می کند 

 

چه معجـــونی می شود 

 

زندگــــی 

 

با لمسِ دستانِ تــــو 

 

با حسِ عشــــــــــقِ تـــــو

 

 

 

روزهاي سخت بالاخره تموم ميشه
ولي اين " عــــاشــقــــانـــــه " هاي " من و تو " تموم شدني نيست!

 

 

 

کل دنیا هم بگویند دوستم دارند ، فایده ندارد...
اما
دوستت دارم های تو چه غوغایی می کند عشقم......!!!

کنارم که هستی
زمان هم مثل من دستپاچه میشود . . .
عقربه ها دوتا یکی میپرند !
 ~~ اما همین که میروی ~~
تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم !!!
جانم را میگیرند . .
ثانیه های

بی تو ..

 

 

 

گـــاهـی
هيــــــچ نـــــدارم بــــرایـــت بنـــویـــسم،
خـــودت بـــایــد بــــاشــی ..
تـــــا ..
" بــــبوســـمـت "...! :*

 



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:تقدیم به عشقم, ] [ 6:47 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

تقدیم به عشقم 6

 

وقتی گرمای نگاه تونیست این میشود حال و روز زمستانی من. سرماخوردگی های پی درپی، تب و لرزهای بی پایان....

 

 

مرا حبس کن در آغوشت
من، برای حصاربازوان تو
مجرم ترین
زندانی ام!!

 

 

این بار که آمدی:
دستانت را روی قلبم بگذار
تا بفهمی این دل بادیدن تو نمی تپد
می لرزد

 

 

لعنت به ساعتها
لعنت به ساعتهایی که جلو نمیروند، خواب می مانند، کار نمی کنند، کوک نمی شوند،
عقب می مانند، و از رفتن خسته میشوند  این بلاها وقتی به سر ادم میاد که منتظر کسی باشی
که دوسش داری...

 

 

 

شاهزاده قلبم. بانوی مهربانیها. دریا دریا محبتت را، عشق زیبایت را، دوست داشتن عمیقت را، جز با تقدیم  قلبم نمیتوانم جبران کنم. بماند که صاحب آن قلب نیزتو هستی. پس چیزی برای جبران ندارم جز اینکه بگویم مدیون محبتهایت هستم تا ابد. ها ها ها

 

 

مخاطب خاص من...
خاص بودن خاصیت توست
تو همیشه خاص میمونی
چون سلیقه خود منی

 

 

 

نمیدانم دل من نازک است یا چشمان تو تیز. هرگاه نگاه به تو میدوزم بند دلم پاره می شود...

 

 

برایش نوشتم :"به امید فردای بهتر واسه هردومون"  دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرد!!! بعدها فهمیدم آن روز "الف" فردا رایادم رفته بود.

 

 

پرم از جای خالی تو
پرم از دلتنگی برای نگاهِ تو
پرم از خاطرات قدم زدن
در کوچه پس کوچه های شهر با تو
پرم از حس پرواز
پرم از تو...

 

 

حوا که بغض کند خدا هم اگر برایش سیب بیاورد
باز چیزی جز آغوش آدم آرامش نمیکند

 

 

عشــق
همین خنده های ساده ی توست
وقتی با تمام غصه هایت میخندی
تا از تمام غصه هایم
رها شوم . . .

 

 

دوست داشتنی ترین رابطه ها ،
رابطه هایی دو طرفه اند …
یعنی هر دو میکوشند برای ادامه دار شدنش …!
هر دو خطر می کنند …!
هر دو وقت می گذارند …!
هزینه می کنند …!
هر دو برای یک لحظه بیشتر، در کنار هم بودن با زمان هم میجنگند …!

 

 

اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی
اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی
تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ، حرف دلم به تو همین است
قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم

 

 

سرنوشتم چیز دیگر را روایت میکند / بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند
قلب من با هر صدا با هر تپش با هر سکوت / غرق در خون یکنفس دارد دعایت میکند

 

 



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:تقدیم به عشقم, ] [ 6:40 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

تقدیم به عشقم5

بی انصاف این گره با یک نگاه توباز میشود...
تمام دندان هایم درد می کنند...

 

وقتی خاطره های آدم زیاد میشه دیوار اتاقشون پر عکس میشه اما همیشه دلت واسه اونی تنگ میشه که نمیتونی عکسشو به دیوار بزنی

 

هر شب
چشمهایم را می بندم
دستهایم را باز می کنم
و حضور ناگهانی ات را آرزو می کنم...
آدم عاشق که باشد
به غول چراغ جادو هم
ایمان می آورد!

 

 

ساده نگذر...
به یاد داشته باش..
"این" دلنوشته ها را....
یک " دل " نوشته است....!

 

 

دلتنگ تو شدم امروز تا فردا. فردا شد وباز تو گفتی فردا. امروز دلم ماند وهزاران حرف. یک هیچ به نفع تو ته فردا

 

 

تمام شهر از بس عاشقی کردند قهارند
من اما هنوز ناشیانه دوستت دارم

 

 

لا به لای تمام خسته گیمان همیشه یادت باشه یکی رو داری
که از تمام دنیا بیشتر دوست داره
چون تمام دنیاشی

 

 

این روز ها تمام دنیای آدمها
دارد بو میگیرد..
بوی دلبستگی های پنهانی...

 

 

همه رفتن ها که با پا نیست
دل که لنگ بزند
منتظر تنهایی باش
برای بالش ات چتری بگیر
مرکز هواشناسی دل
هوای بارانی پیش بینی کرده است
بی گمان
باران می بارد
چشمهایت...

 

 

از "من" برید و گفت:
قصدم "باتو بودن" نبود "
از یاد بردن " (او بود)......!!!

 

 

گونه هایت را برای دست هایم می خواهم

 

پیشانی ات را برای لب هایم

 

خودت را برای زندگی ام

 

می بینی ؟

 

برای خودم هیچ نمی خواهم ؟!

 

 

آهسته فتح کرده ای با چشمهایت
هرچه داشته ام را
حالا تمام جهان من مستعمره ی توست

 

 

دلم را
به روی عالم و آدم بسته ام
مگر ” دلبستگی ” همین نیست؟

 

 

دلتنگی همیشه از ندیدن نیست ، لحظه های دیدار با همه
دست من گیر که این دست همان است که من
بارها در غم هجران تو بر سر زده ام . .

 

 

همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است
اما اینبار موجب مرگ میشود ترک عادتِ با تو بودن

 

 

تو چشمای کسی نگاه کردن یعنی تو رویای اون وارد شدن....
اگه توان عاشقی نداری حق نداری تو چشمای کسی نگاه کنی.....!!!!!

 

 



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:تقدیم به عشقم, ] [ 6:38 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

تقدیم به عشقم4

من و تو..دستهای گره خوردمان...
شانه به شانه...قدم به قدم.....
یک جاده پاییزی و نم نم باران....
دنیا!!!!!!!بایست

حق دارند این چشم ها...
اگر هنوز هم...
خیره می شوند به دور دست ها....
این چشم ها...
پشت سر مسافرشان آب ریخته اند...!

 

 

همیشه هستی....
همین نزدیکی!
جایی میان دلم و یادم
اما......
دیدنت چیز دیگریست.....!

 

 

مردان واقعى وفادارند...
اونا وقت ندارن دنبال زن ديگرى بگردند...
چون مشغول پيدا کردن راهاى ديگرى براى دوستداشتن شريک زندگيشونند..

 

 

زیبای من ...
می دانم دوری خیلی دور دستم بهت نمی رسد
اگر ممکن است گهگاهی در مسیر باد باش مطمئن باش اینجا همیشه مشامی هست !
که در انتظارش عمیق تر میکشد تک تک نفس هایش را،،

 

 

این روزها.....
دنیایم به اندازه یک نفر کوچک شده
و یک نفر.....
به اندازه خدا برایم بزرگ
قمار بزرگی کرده ام
اگر برود...
دین و دنیایم را باخته ام...

 

 

هنوزم وقتایی که بارون میگیره
نگرانم نکنه دلت بگیره
پشت این پنجره ها چشم انتظارم
تا بیای و سر رو شونه هات بزارم

 

 

بر روی زمین قدم می زنم اما 
حواسم به هوایی است که تو در آن نفس می کشی ... 

 

 

تو رفته ای وُ شهر
به گِل نشسته از هجومِ سرما ...
کاش لااقل
خورشید را نمی بُردی ... !

 

 

 

سخته ... درد داره

 

ساعت 01:00 شب وسط کلی لوس بازیای عاشقونه

 

و هزار مدل قربون صدقه های از ته دل

 

یه sms بهش میدی با این مضمون

 

"aziizam esheghetam" 

 

یک دقیقه بعد ..

 

دو دقیقه یعد......

 

سه دقیقه ....

 

دقیقه ها پشت هم میگذره و تو منتظری

 

اونم بهت بگه "man bishtar"

 

اخه قبل اینکه شبا باهاش حرف نزنی خوابت نمیبره

 

نگران میشی ...

 

بهش زنگ میزنی

 

داغون میشی...

 

خورد میشی ...

 

پیر میشی...

 

قلبت ب درد میاد...

 

دستات به لرزه میوفته....

 

بغض راه نفستو میگیره ...

 

اشک تو چشمات حلقه میزنه

 

فقط با شنیدن این صدا :

 

"مشترک مورد نظر در حال مکالمه است"

 

 

نوشته هایم را میخوانی و میگویی چه زیبا!!!!!!!!

 

                         راستی درد آدمها زیبایی دارد؟

 

 

مــیــدونم !
کــــار داری !
ســَرَت شـــلوغه !
مــیــــدونم!
امــا اینکـــه موقع خـــواب
روی تخـــتت ... چند ثانیه ...
فقط لحــظه ای بــه ذهــنت خـــطور کنه
کـــه یکی جــایی ... کـــسی ... روی تخــتش ...موقع خــوابـــش ...
واس خاطر "تـــــــــو" اشـــک مــــی ریزه !
همیـــن هــم بــرا مـــن کــافیه !

 

 

پروردگارا
تورا به تمام عالم سوگند...
آنگاه که عاشقی در تاریکی شب به یاد عشقش اشک میریزد کمی نگاهش کن!

 

 

با خیالت.. حتی با خیالت..
لبخند هست، شادی هست، بوسه هست، و آغوشی هست که من در آرامش آن هر شب به خواب میروم..
با خیالت "عشق" هست..
برای حس خوشبختی حتی خیالت کافیست..

 

 

خدایا... از تو دلگیرم!
گفته بودی حق انتخاب داری
پس چرا انتخابم در کنار دیگریست....؟!

 

 



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:تقدیم به عشقم4, ] [ 6:32 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

تقدیم به عشقم3

 

از سـرمـای زمـسـتـان نـمـی تـرسـم,
وقـتـی بـه تـو گـرم اسـت “دلـم” ...!!!
 

 

من ازهفت سنگ ميترسم، ميترسم آنقدر سنگ روي سنگ بچينيم كه ديواري مارا ازهم جدا کند...
بيا لى لی بازي كنيم كه در هر رفتني دوباره برگرديم...

 

 

وقتی پایان همه بن بست های زندگی ام تــــــــ♥ـــــــو، ایستاده ای!
کاش زندانی بن بست ها شوم و فقط تــــــ♥ـــــــــو کنارم باشی!

 

 

تمام ِ این چند سال و اَندی عمرم به کنار...
من فقط،
به اندازه ی همان صَدُم های ِ ثانیه ای که،
در هوای ِ عطرِ ِ اغوش ت♥ نفس کشیدم،
زندگی کردم!!

 

 

پرسه زدن در خیالت!
زیباترین نیاز من است...!
هوایم باش..
تا نفسم نگیرد...!

 

  

برای سفر به گذشته نیازی به ماشین زمان ندارم...
منِ خسته با یک نخ سیگار و چند پک عمیق، هر روز به گذشته سفر میکنم!

 

  

ستاره ی زنگی من!
از عمق روزهایی بر من تابیدی که از سیاهی روی فردا شدن نداشت...
تلألؤ حضور تو نگاهم را به آفاق روشنایی سپرد،
امید در دلم شکفت،
گرمی دست هایت بیدارم کرد
و نوازش صدایت به آسمان هایم برد...

 

 

بی “تو”؛
گرم شدنِ
این زمستان،
داغی می شود بر [دلَم]!

 

 

دوستت دارم هایم را مثل قاصدک به سوی تو به پرواز در می اورم, شاید اینگونه فاصله ها پر شوند...
جایت خیلی خالی ست عشق من

 

  

هر جای این سرزمینی باش !
فقط هر روز خنده هایت را برایم پست کن !
قلب من برای تپیدن
نیاز به انگیزه دارد ...!

 

 

گاهی وقت ها واژه از پس ابراز علاقه ام به تو بر نمی آید...
بغلم می آیی ؟
 

 

عزیز دلم.....
کمی کمتر مهربان باش....
کمتر خوب...
بگذار من هم خودی نشان دهم!!

 

 

خوشبختی مگه چقدر چیز عجیبیه ؟!؟! همین که کنار یک نفر بتونی خودت باشی خوشبختی !

 

 

آرزو دارم شبی عاشق شوی

 

آرزو دارم بفهمی درد را

 

تلخی برخورد های سرد را

 

می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی

 

می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

 

می رسد روزی که شب ها در کنار عکس من

 

نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی

 

 

زندگی در حال بارگیری است، لطفا صبر کنید...
سرعت خوشبختی بسیار کم است...
تا زندگی ات لود شود عمرت تمام شده

 

 



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:تقدیم به عشقم3, ] [ 6:28 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

تقدیم به عشقم2

 

 

آشوب...
همان حس غریبیست که وقتی  لبهای تو لبخند نباشد، دارم...

 

 

مهم نیست عمرکوتاه باشد یا بلند
مهم نفسهایی ست که با تو کوتاه و بی تو بلند کشیده می شود

 

 

 

چقدر عبورثانیه ها سخت میشه وقتی دلی برای دلی تنگ میشه. آرام بخوان چون آهسته نوشتم ، بی پروا بخوان چون از خود نوشتم، نزدیک کسی نخوان چون تنها نوشتم و از دل بخوان چون با دل نوشتم: دوستت دارم ...

 

 

بهترین ها را نه می توان دید نه می توان شنید

آنها را باید احساس کرد
مانند حس حضورت در قلبم

 

 

کنارم که هستی
زمان هم مثل من دستپاچه میشود
عقربه ها دوتا یکی میپرند
اما همین که میروی...
تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم
جانم را میگیرد ثانیه های بی تو

 

 

چه حس خوبیه یکی رو داشته باشی حتی وقتی که سرش شلوغه یهو برگرده بهت بگه :
محض اطلاع حواسم بهت هستا

 

 

پاییز که از حوالی حوصله ات میگذرد من زرد میشوم
و تا کفشهای رفتنت جفت میشوند من غریب میمانم
من نیلوفرانه دوستت دارم نه مانند مردمانی که دوست داشتن را به ارث برده اند و با طعم غریزه نشخوار میکنند که من تو را
درست مثل خودم...هنوز و همیشه...دوستت دارم!

 

 

گاهی میان مردُم
در ازدحام شهر
غیر از " تو " هرچه هست فراموش می کُنم

 

 

می پرسی : چقدر دوستم داری؟
می خندم: جهان را متر کرده ای؟

 

 

گاهی وقتها بی دلیل
شاید بی دلیل
بغض تَرَک برمیدارد
احساس ضربه میبیند
غرور خُرد میشود
و دل میشکند
مراقب شکستنی ها باشیم

 

 

در خاطره ای که تویـــــــــــــــــــــــــــــی دیگران فراموشند.
بگذار در گوشت بگویم
"میخواهمــــــــــــــــــــــــــــت"
این خلاصه  ی تمام حرفای عاشقانه دنیاست..

 

 

نیمه گمشده ام نیستی تا با نیمه دیگر به جستجویت برخیزم
تو،
تمام گمشده منی...!

 

 

خاص ترینم……….
انگشتان دستت زیباترین تسبیح برای نیایش های عاشقانه من است……

 

 

 



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:تقدیم به عشقم2, ] [ 6:20 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

تقدیم به عشقم

تکرار را دوست دارم
تکرار آن لحظه های کوتاه...
تکرار آن صدای آرام با چاشنی دستپاچگی...
تکرار آن "بریم؟" ها...
من
تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
من
تکرار لحظه های با تو بودن را "میخواهم"...

 

می خواهم...
اونقدر خودخواهانه بغلت کنم
که جای ضربان قلبم روی تنت بمونه…

 

 

Falling in love is when she falls asleep in your
arms and wakes up in your dreams
عاشق شدن یعنی وقتی که اون توی آغوشت
خوابش میبره و بعد توی رویاهات بیدار میشه . . .

 

 

دل آرامم جاییست میان دستانت
که وقتی در آن هستم میان آرامشش گم میشوم
طوری که پیدا کردنم دشوار است
کاش هیچوقت پیدا نشوم

 

کاش میشد این لحظات خوب را تمدید کرد...

 

 

اگر...
تمام راه های دنیا را اشتباه رفته باشم...
آغوشت را درست آمده ام...

 

 

گــــریه که میکـنی "زیبـــــــــاتــــــــــر" میشــــــــوی...
امـــا تو بخنــد...
من بــه همیـــن زیبــــــــا که "تـــــــر" نیست قنـــــــــاعت دارم...

 

 

 

لبخَـــندهايت را بِــزن
جانـــانه نِــگاهـش كن
عاشــقانه هايـت را بــگو
فقط آن لبــاسى كه من دوســت داشتــم را برايــش نپوش...
اين هم جواب اعتمادِ ما

 

 

بــودن در آغــوش ِدیـگـری جـز تـو مــرا بــه جـنـون مـی کـشـانــد ..
مـن فـقـط بـه عـطـر ِ تـن ِ تـو عـادت دارم ...

 

 

دمِ
چشم هایت گرم
با آن دوستت دارم های عاشقانه اش
از
زیر زبانت که نمی توان حرفی کشید…

 

 

امشب چند بندی ازعشق برایت مینویسم...
نه با قلم...
بلکه با ♥قلبم♥
مینویسم که عشق یعنی"تپیدن"
عشق یعنی"رسیدن"
عشق یعنی تو و تو یعنی همان مخاطب خاص من. . .

 

 

"محو و مات"
گفته بودی "که چرا محو تماشای منی؟"
و آن چنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی؟
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی...
(فریدون مشیری)

 

 

تقدیم به عشقم

 

if i has to choose between loving you, and breathing. I would use my last breath to say I LOVE YOU.

اگر مجبور باشم انتخاب کنم بین دوست داشتنت یا نفس کشیدن؛ از آخرین نفسم استفاده می کنم تا بهت بگم دوستت دارم.

 

 

...تمام آن چیزی که درباره تو در سرم هست
دهها کتاب می شود ‏

اما تمام چیزی که در دلم هست فقط دو کلمه است
**دوستت دارم ‏‏*‏‏*

 

 

می خواهم
گره بخورم در تو
آنقدر سخت که با دندان بازم کنی...

 

 

 


برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:تقدیم به عشقم, ] [ 6:14 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

باران که می بارد

باران که می بارد :
یکی باید باشد که به تو زنگ بزند و بگوید چترت را برده ای ؟
یکی که نگرانت باشد حتی نگران اینکه زیر باران به این لطیفی خیس شوی …
یکی باید باشد که دست بکشد توی سرت و آب ها را کنار بزند …
اما چند وقتیست که باران دارد می بارد و کسی به من نگفته چترت را برده ای ؟
و کسی نبوده که دست بکشد توی موهایم …
اصلا همه ی اینها بهانه ایست که وقتی باران می بارد یکبار دیگر یاد تو بیفتم



برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:باران که می بارد, ] [ 6:1 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]
*************

مرجع كد اهنگ


کد ِکج شدَنِ تَصآوير

***